سفارش تبلیغ
صبا ویژن

منتظر عاشق

صفحه خانگی پارسی یار درباره

عاشقی جرم قشنگیست به انکار مکوش

ای نگاهت نقلی از شبنم و از ابریشم
چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم
به تو آری، به تو یعنی به همان منظر دور
به همان سبز صمیمی به همان باغ بلور
به همان زل زدن از فاصله دور به هم
یعنی آن شیوه دیرینه فهماندن منظور به هم
به تبسم، به تکلم ، به دلآرایی تو
به صبوری به خموشی به شکیبایی تو
به سخنهای تو با لهجه شیرین سکوت
به نفسهای تو در سایه سنگین سکوت
شبحی چند شب است آفت جانم شده است
اول اسم کسی ورد زبانم شده است
در من انگار کسی در پی دیدار من است
یک نفر مثل خودم تشنه دیدار من است
یک نفر سبز چنان سبز که از سر سبزیش
می شود پل زد از احساس خدا تا دل خویش
ای خواب گران سنگ سبک بار شده
بر سر روح من افتاده و آواره شده
در من انگار کسی در پی دیدار من است
یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است
یک نفر ساده چنان ساده که از سادگیش
می شود یه شبه پی برد به دلدادگیش
ای بی رنگ تر از آیینه یک لحظه بایست
راستی این شبحه هر شبه تصویر تو نیست ؟
اگر این حادثه هر شبه تصویر تو نیست
پس چرا رنگ تو و آیینه اینقدر یکی است
حتم دارم که تویی آن شبحه آینه پوش
عاشقی جرم قشنگیست به انکار مکوش
آن الفبای دبستانی دلخواه تویی
خوب من آن شبحه شاد شبانگاه تویی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 


بوسه

یه چیزی میگم بگو باشه

یه ماچ میدی دلم واشه!!...

بوسه

 

بوسه یعنی لذت دلدادگی / لذت از شب لذت از دیوانگی

بوسه آغازی برای ما شدن / لحظه ای با دلبری تنها شدن

بوسه آتش می زند بر جسم و جان / بوسه یعنی عشق من با من بمان . . .

 

                                                                                           کجا میری نظر یادت رفت؟؟؟    

 


خیلی سخته

عشق

خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری

صبح بلند شی و ببینی که دیگه دوسش نداری

خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی

بی وفا شه اونی کسی که جونتو واسش گذاشتی

خیلی وقته تو زمستون غم نشسته روی برگا

می سوزونه قلب و گاهی زهر تلخ بعضی حرفا

خیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه

هوسش وقتی تموم شد بگه پیشت نمی مونه

خیلی سخته اون کسی که گفت واسه چشمات می میره

بره و سراغ اونو دیگه از نگات نگیره....

نظر یادت نره......


شعر ادبی

ادبی ,     نظر

 

آیا تو نیز درد سری چند می خری

یعنی دلی ز دست هنرمند می خری

قلبی پر از غرور ز مردی بهانه گیر

آن را که بی بهانه شکستند می خری

بنشین و عاقلانه بیندیش خوب من

دیوانه ای رها شده از بند می خری

یک لحظه آفتابی و یه لحظه ابر محض

آمیزه ای ز اشک و شکر خند می خری

وقتی که لحظه های من آبستن غمند

اخم مرا به قیمت لبخند می خری؟؟؟!!!!!!!