شعر ادبی
آیا تو نیز درد سری چند می خری
یعنی دلی ز دست هنرمند می خری
قلبی پر از غرور ز مردی بهانه گیر
آن را که بی بهانه شکستند می خری
بنشین و عاقلانه بیندیش خوب من
دیوانه ای رها شده از بند می خری
یک لحظه آفتابی و یه لحظه ابر محض
آمیزه ای ز اشک و شکر خند می خری
وقتی که لحظه های من آبستن غمند
اخم مرا به قیمت لبخند می خری؟؟؟!!!!!!!